نوشته اصلی توسط
Marsh
سلام. من یه دختر ۱۹ سالم. چند وقتی بود که فهمیده بودم مامانم با یه مردی از هم دانشگاهی های دوره خودش حرف میزنه که اون مرده در دوران دانشجوییش از مامان من خوشش میومد. اون مرده هم متاهل عه و فکر کنم یه دختر داره. پریروز گوشی عه مامانم رو چک کردم و دیدم هفته پیش که با پدرم و خواهرم توی شهرستان موندیم و مامانم برگشت خونمون اون مرد عرو اورده خونمون و یه سری کارایی با هم انجام دادن. من وقتی خوندم فقط داشتم اشک میریختم. و به این نتیجه رسیدم که برم تو اکانتش پس با گوشیم رفتم تو اکانتش و پباماشونو خوندم. یجا گفته بود باید بیارمت خونه شهرستانمون و به ما گفته بود که میخواد دوستای کلاسشو بیاره از وقتی اینارو خوندم اصلا نمیتونم باهاش چشم تو چشم شم. خیلی بد جوابشو میدم و اصلا نمیتونم باهاش حرف بزنم. دیروز هم برگشتم بهش گفتم منم میام شهرستان که دوستاتو ببینم. که یه چند ساعت بعدش دیدم منو از اکانتش ریموو کرد و رمز گوشیش رو هم عوض کرده. از خواهرم هم پرسیده چمه و نگران بوده که بلایی سر خودم بیارم چون سابقهی خودکشی داشتم. پدرمم همه اموالو به نام مادرم زده. یعنی اگه طلاق بگیرن خونه و ماشینی نداره و تو سن ۵۵ سالگی باید بره خونه مادرش. من از اولم میدونستم که توی زندگی خانوادگیمون هیچ عشقی نیست ولی فکر نمیکردم که دیگه در این حد باشه که مامانم بخواد خیانت کنه. واقعا نمیدونم باید چیکار کنم. اصلا تمرکز ندارم که درس بخونم. لطفا کمکم کنید